طرفداران سید حسن نصرالله لباسهاى با عکس او را بر تن میکنند
http://jtf.org/israel/israel.surrendering.jewish.land.htm
هنوز آثار خاطره حماسه 33 روز مقاومت نیروهای حزبالله لبنان در برابر ارتش اسرائیل و اجتماع بزرگ «جشن بزرگ پیروزی» مقاومت اسلامی چون هدیهای الهی در دید و اذهان مردم لبنان و کشورهای عربی منطقه میچرخد که در گوشه وکنار، همچنان حرف و حدیثهای بسیاری از خیانت سرسپردگان آمریکا در لبنان به مقاومت اسلامی به گوش میرسد.
پشت پرده خروج نیروهای ارتش لبنان از پادگان مرجعیون در تاریخ بیستم مرداد ماه و چگونگی بمباران منطقه «الرویس» در جنوب لبنان در تاریخ بیستودوم مرداد ماه، از جمله مسائل مهمی است که اکنون بسیاری در لبنان در تلاشند که حقایق آن را از زبان نیروهای مقاومت اسلامی بشنوند و شاید بسیاری از اجتماع میلیونی که در جنوب بیروت برای شنیدن سخنان دبیرکل حزبالله گرد هم آمده بودند، منتظر شنیدن بخشی از حقایق پشت پردهای بودند که برخی از آنان تنها چند روز پیش از این، از سوی سیدحسن نصرالله به خیانت و خنجر زدن از پشت به مقاومت اسلامی متهم شده بودند، اما باز هم «سید مقاومت» از باز کردن این پرونده خودداری کرد تا شاید در روزی مناسب که خود تشخیص خواهد داد، آن را افشا نماید.
روز نهم آگوست، برابر با هجدهم مرداد ماه سالجاری، در حالی که نیروهای حزبالله، نبرد زمینی سختی را با ارتش اسرائیل آغاز کرده بودند، تعداد صد تن از نیروهای زمینی احتیاط ارتش اسرائیل، وارد پادگان ارتش لبنان در مرجعیون شدند تا ضمن تفتیش آن از حضور نیافتن نیروهای حزبالله و یا امکانات نظامی در آن آگاه شوند. به این ترتیب، پس از نیم ساعت از ورود و تفتیش، آنها پادگان را ترک میکنند و از آن خارج میشوند که ناگهان با کمین سنگین کماندوهای حزبالله مواجه میشوند. آنها در حالی که میدانستند تعدادی از مردم عادی برای فرار از بمبارانهای اسرائیل به پادگان مرجعیون پناه بردهاند و تعداد قابل توجهی از نیروهای نظامی ارتش لبنان در این پادگان مستقرند، به سوی پادگان باز میگردند تا با سپر قرار دادن نیروهای انسانی لبنانی، راهی برای فرار خود جستجو کنند. آنها وارد پادگان میشوند و نیروهای ارتش لبنان که مجوزی برای درگیری با اسرائیلیها نداشتند و با دستوری از مرکز بیروت، از هرگونه نبرد با ارتش اسرائیل برحذر شده بودند، بدون هرگونه مقاومتی پادگان را با همه امکاناتش در اختیار نیروهای اسرائیلی قرار میدهند. از این لحظه است که به بیروت و تل آویو اطلاع داده می شود که چه اتفاقاتی رخ داده است.
حزبالله لبنان که میدانست بیش از 300 تن از ارتش و مردم عادی در این پادگان قرار دارند از هرگونه تعرضی به پادگان خودداری میکند تا گزندی به آنها نرسد. از سویی دیگر، کماندوهای حزبالله منتظر فرصت بودند تا یا تعداد قابل توجهی از آنها را به اسارت بگیرند و یا آنها را تارومار کنند که در هر دو صورت یک پیروزی بزرگ در طول شش دهه نبرد اعراب و اسرائیل برای حزبالله رقم میخورد که همه چیز را در طول نبرد به نفع مقاومت اسلامیلبنان عوض مینمود.
به گفته مجله «الحقیقه» چاپ پاریس که متعلق به نویسنده و روزنامهنگار مخالف سوریهای «نزار نیوف» است، ارتباطات وسیعی آغاز میشود که یک طرف آن وزیر دادگستری اسرائیل «حییم رامون» در تلآویو است و طرف دیگرش «احمد فتفت»، سرپرست وزارت کشور لبنان در بیروت. مجله «الحقیقه» از پاریس به نقل از روزنامهنگار و نویسنده اسرائیلی «نسیم الونی» مینویسد: وزیر دادگستری اسرائیل با یک واسطه با سعدالدین حریری تماس برقرار میکند. این میانجی کسی نیست جز «رون لودر»، رئیس صندوق ملی یهود و رئیس هیئت مدیره فروشگاههای زنجیرهای بینالمللی «استیه لودر». چنانچه «الحقیقه» آورده است: «رون لودر»، همان کسی است که چندین بار با نام و نشانی دیگر، به بیروت سفر کرده و با همکاری یکی از مؤسسات رفیق حریری و با حضور همسر وی خانم «نازک حریری»، یکی از شعب این فروشگاه را با نام «اشتی» در بیروت، افتتاح کرده بود. رون لودر، مسئولیت حمایت مالی از استقرار یهودیان مهاجر به فلسطین اشغالی را در اسرائیل به عهده دارد.
این تصویر افشاگرانه، عدنان داوود را در کنار دو سرباز اسرائیلی نشان میدهد
تلاشهای وزیر دادگستری اسرائیل به بار مینشیند و فواد سینیوره که از طریق «سعد الدین حریری» در جریان امور قرار گرفته، به احمد فتفت، سرپرست وزارت کشورش دستور میدهد که موضوع را پیگیری کند. احمد فتفت نیز به فرمانده پادگان «سرتیپ عدنان داوود»، دستور میدهد از هرگونه اقدامی بدون مشورت با وی خودداری کند و منتظر دستورهای بیروت بماند. این در حالی است که فرمانده پادگان «عدنان داوود» با کمال سخاوتمندی از اسرائیلیها پذیرایی میکند و با آنها قهوه میخورد و از قضا، یکی از افراد ارتش اسرائیل از تمامی این رخدادها فیلمبرداری میکند که پخش آن از شبکه دو تلویزیون اسرائیل و متعاقب آن تلویزیون المنار و تلویزیون NEW TV لبنان، موجب رسوایی بزرگی برای فرمانده پادگان و احمد فتفت میشود، به گونهای که دستور بازداشت عدنان داوود به جرم تسلیم در برابر دشمن و خیانت به شرافت ملی صادر میشود.
دولت اسرائیل دو روز به شدت بحرانی را پشت سر میگذراند تا بتواند به هر شکلی که هست، صد تن از نیروهایش را به سلامت از پادگان مرجعیون خارج کند. از همین رو، با طرف لبنانی خود به یک مکانیسم مشترک دست مییابند و آن این بود که: حزبالله لبنان از هرگونه تعرضی به نیروهای اسرائیلی در محاصره خودداری میکند و در مقابل، ارتش اسرائیل اجازه میدهد تا 350 لبنانی داخل پادگان، اعم از نظامی و مردم عادی به سلامت از پادگان خارج شوند. بر همین پایه در تاریخ 20 مرداد ماه با همراهی تعدادی از نیروهای هندی «یونیفیل»، لبنانیها از پادگان خارج میشوند و حزبالله لبنان که خود را در عملی انجام شده میدید، برای حفظ جان لبنانیها، مجبور به پذیرش امر میشود و از هرگونه حملهای به نیروهای اسرائیلی خودداری میکند تا آنها مرجعیون را ترک کنند، اما با این همه ارتش اسرائیل، بازهم زیر تعهدات خویش میزند و کاروان لبنانیها را زیر آتش میگیرد که تعدادی مجروح بر جای میگذارد.
«میلوش شتراگر»، سخنگوی «یونیفیل» در همین روز، مدعی میشود که این اقدام با توافق دو دولت لبنان و اسرائیل صورت گرفته است و «احمد فتفت» نیز در گفتوگو با فرانسپرس اظهار میدارد که وزارت کشور، تصمیم به تخلیه پادگان گرفته است و این اقدامات خود را نتیجه مذاکرات دولت لبنان با دولت فرانسه و شخص «ژآک شیراک» میداند، در حالی که مجله «الحقیقه»، مدعی است مدارکی بسیار مهم در دست دارد که دولت فرانسه، هیچ نقشی در این کار نداشته، بلکه این اقدام نتیجه تلاش میانجیگر یهودی و رئیس صندوق ملی یهود «رون لودر» بوده است.
مجله الحقیقه با آن که یک فرد سوری مخالف دولت سوریه آن را هدایت میکند، بحثهای خود را تنها به این موضوع، ختم نمیکند و به مسئلهای میپردازد که اگر حقیقت داشته باشد و یا بتواند آنچنان که مدعی شده با اسناد و مدارک مستدل و محکم آن را ثابت کند، تحولی همراه با حقایقی دردناک جامعه لبنان را در بر خواهد گرفت. این مجله، موضوع حمله هوایی اسرائیل در تاریخ 22 مرداد ماه به «مجتمع مسکونی امام حسن (ع)» در منطقه «الرویس» در جنوب بیروت را مورد بررسی قرار داده است و مدعی شده است که این حمله بنا بر نامهای شکل گرفته است که «مروان حماده»، وزیر ارتباطات دولت لبنان و عضو فراکسیون «ولید جنبلاط» در لبنان، به دولت اسرائیل نوشته شده بوده است. الحقیقه به نقل از گزارش «نسیم الونی» مینویسد: در تاریخ 13 اگوست 2006 اسرائیل نامهای را از سوی «مروان حماده»، وزیر ارتباطات لبنان از طریق سفیر آمریکا در بیروت دریافت میکند که اظهار میدارد، سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان در کجا مخفی شده است. الحقیقه مدعی است این نامه، که آن را از طریق یکی از سفارتخانههای اروپایی در تل آویو به دست آورده است، نشان میدهد که سیدحسن نصرالله هم اکنون (زمان ارسال نامه ساعت 30/14 به وقت بیروت) در منطقه الرویس در جنوب بیروت قرار دارد.
در همین نامه آمده است که سیدحسن دستور اعزام فرماندهان زبده و تازه نفس خود به نقاط مرزی درگیری را صادر کرده است. پس از ارسال این نامه و دریافت آن توسط دولت اسرائیل، فقط ده دقیقه بعد، فرماندهی ارتش اسرائیل دستور حمله به نقطه یاد شده در نامه «مروان حماده» را صادر میکند. بر اساس این دستور، هجده هواپیمای اسرائیل در ساعت حدود 30/15 به وقت تهران حملهای وسیع را فقط ظرف دو دقیقه به محل یاد شده انجام میدهند که حدود چهل تن بمب انفجاری هوشمند بر فراز مجتمع مسکونی امام حسن (ع) فرو میریزند که ثمره آن شهادت 50 تن که 20 تن آنها را کودکان تشکیل میدادند، بود. در این حمله، ده آپارتمان که برخی از آنها تا بیست طبقه ارتفاع داشتند با خاک یکسان میشوند، به گونهای که برخی از خبرنگاران حاضر در محل، آن را اینچنین تشبیه میکردند: چکشی را بردارید و به یک بیسکویت بکوبید. اینجا به همین شکل نرم شده بود.
این حمله نیز مانند حمله به منطقه برج البراجنه بیروت که با هدف ترور سیدحسن نصرالله شکل گرفته بود، با شکست روبرو شد و سایت «بازتاب» در خبری لحظاتی پس از حمله به الرویس از شکست اطلاعاتی ارتش اسرائیل در ترور رهبران حزبالله لبنان خبر داد.
اکنون جامعه لبنان همه نگاههای خود را به این سو جلب نموده است که در چه زمانی اسرار کامل عناصر وابسته به آمریکا در جنگ سیوسه روزه، افشا میشود تا چهره دوست و دشمن و مرزهای مقاومت و سرسپردگی در لبنان و منطقه خاورمیانه بیش از پیش روشن شود
وی با این مصاحبه معروف شد و مورد توجه مردم قرار گرفت ولی وضعیتی که ریم پس از آن روز در آن به سر میبرد، فراتر از جلبنظر و استقبال است، در همین مدت وی را چهار مرتبه با تلفن، تهدید به سرقت عبا کردهاند و وی مجبور شده است برای حفظ گنج خود با شرکت بیمه قرارداد امضا کند؛ این نخستین عبایی است که در جهان بیمه میشود
این نوشتار، حکایت خانمی لبنانی است به نام «ریم حیدر»، که چگونه زندگیاش پس از گرفتن عبای سیدحسن نصرالله تغییر کرد و ملقب به «ام العباءة» شد.
به گزارش خبرنگار «بازتاب»، شبکه تلویزیونی «المنار» در آغاز جنگ سیوسه روزه، مصاحبه تلویزیونی پخش کرد که تأثیر زیادی بر مردم این کشور داشت. مصاحبه شونده، خانمی است که در دهه چهارم عمر خویش است و از همسر خود جدا شده و با دختر هشت سالهاش به نام سارا زندگی میکند. پس از این مصاحبه، بیشترین پرسشی که از این خانم میشد، این بود که آیا پیشتر درباره نحوه پاسخ گفتن به شما آموزش داده شده بود؟
وی پاسخ میدهد آن روز کاملا عادی همانند دیگر روزها بود و وی روزنامهای خرید و به طرف رستورانی در خیابان حمراء رفت و در مسیر خود، تصادفا با دوربین المنار که در آن طرف پیادهرو مشغول مصاحبه بود، روبهرو شد. کارگردان این برنامه، وی را صدا زد و او هم از طرف مقابل به سوی پیادهرو محل استقرار دوربین آمد. کارگردان هیچ اطلاعی از دیدگاه سیاسی ریم نداشت و نمیدانست آیا وی طرف «مقاومت» است یا مخالف و آیا از پاسخ دادن طفره خواهد رفت یا این که پاسخ خواهد داد؟ از وی پرسید آیا علاقهمند است سخنی را از طریق المنار بگوید که ریم پاسخ داد: خیر.
ریم میگوید، نمیداند چه عاملی به کارگردان الهام کرد که من را مخاطب قرار داد، حتی یک کلمه هم از مقاومت نپرسید. ریم پرسش متقابلی را مطرح ساخت، به این مضمون که شما برای کدام تلویزیون تصویربرداری میکنید؟ کارگردان در کمال فروتنی گفت: برای کانال المنار.
ریم میگوید: من به شدت هیجان زده بوده و کلمات در قلبم موج میزد و میخواست که بیرون بریزد، ما تحصن نامحدود خود را در میدان شهدا آغاز کرده بودیم.
سپس کارگردان از وی خواست تا پیامی را برای مردم لبنان بدهد که پاسخ معروف و مشهور ریم داده شد که همهروزه در دوران جنگ از المنار پخش شد. گفتنی است که این مصاحبه در اوایل جنگ ضبط شده است؛ یعنی در زمانی که درگیریهای شدید و کشتارهای بیرحمانه هنوز گسترده نشده بود. ریم با احساسات زیاد میگوید: اگر این مصاحبه پس از بروز کشتارها و جنایات اسرائیل با من انجام میگرفت، آن گاه خدا میداند که من در این مصاحبه چه مطالبی را بیان میکردم.
خبرنگار در پایان مصاحبه از این خانم درباره سیدحسن نصرالله میپرسد و این که مایل است چه چیزی را بگوید. ریم در پاسخ میگوید که پس از پیروزی، هیچ آرزویی ندارم، مگر این که عبایی را که به عرق تن سیدحسن نصرالله متبرک شده، به دست بیاورم و آن را قطعه قطعه کنم و به مردم بدهم تا از این راه، مردم کرامت و افتخار و شرف را احساس کنند.
دوربین پس از این سخن خاموش شد و ریم حرکت خود به سوی رستوران در منطقه حمراء برای نوشیدن قهوه و جر و بحثهای داغ با دوستان خود همانند روال هر روز را از سر گرفت. ریم خاطرنشان ساخت: پیش از مصاحبه، اصلا به یاد سیدحسن نصرالله نبودم. حقیقت مطلب این است که من آن گونه که طرفداران سیدحسن با وی تعامل میکنند با او تعامل ندارم. من به این ترکیب شخصیت انسانی عشق میورزم؛ حال چه نام وی حسن باشد یا جورج. نام برای من اهمیت ندارد. آنچه مهم است، شخصیت و ترکیب انسانی اوست.
ریم در توضیح درخواست خود برای گرفتن عبای سیدحسن نصرالله میگوید: من خواستار داشتن این عبا به معنای مجازی آن بودم و انتظار نداشتم که به صورت حسی و ملموس این خواسته برآورده شود. منظورم تنها دستیابی به پوشش سیدحسن بود که همان پوشش عزت و شرف و شجاعت است.
بیان ریم در این مورد که درصدد بریدن و قسمت کردن این عبا در میان مردم است، نیز بیانی مجازی و استعاره بود. خود ریم میگوید: این جمله پیامی برای طرف دیگر بود که با ما همداستان و همنظر نبودند. زمانی که ریم تصاویر سیدحسن نصرالله را دیده و سخنان وی را میشنید، متوجه عبای وی نبود، بلکه همه توجه او به سخنان وی و تغییر چهره و لحن و موضعگیریهای سیدحسن جلب میشد.
از چه زمان ریم توجه کامل خود را متوجه عبای سیدحسن کرد؟ قطعا پس از پخش مصاحبه، زیرا مردم لقب امالعبایه (مادر عبا) به ریم دادند و از وی میپرسیدند که سیدحسن نصرالله کدام عبا را برای او خواهد فرستاد؛ سرمهای یا قهوهای یا سیاه؟ تا این که خبر قطعی به ریم رسید که اصلا انتظارش را نداشت. ریم توانست به عبای واقعی و ملموس سیدحسن نصرالله دست یابد؛ عبایی که سیدحسن آن را در روزهای شادی و سرور و مناسبتهای خوشحالکننده میپوشید.
دقیقاً روزی که فاجعه قانا اتفاق افتاد، از فرماندهان رهبری حزب با ریم تماس گرفتند و به وی گفتند آنچه را خواسته بودی دریافت خواهی کرد و ریم از آنان تشکر میکند و میگوید که چیزی جز سلامتی سیدحسن را آرزو نمیکند. این نخستین تماس بود و تماسهای بعدی تا این که در روز 18 سپتامبر (27 شهریور ماه) وی به آرزوی خودش و رسیدن به عبای سیدحسن رسید.
هرچند وی با این مصاحبه معروف شد و مورد توجه مردم قرار گرفت تا جایی که رانندگان تاکسی اصرار دارند او را مجانی به مقصد برسانند، ولی وضعیتی که ریم پس از آن روز در آن به سر میبرد، فراتر از جلبنظر و استقبال و سیل پرسشهایی است که مجبور به پاسخگویی به آنهاست، زیرا در همین مدت، وی را چهار مرتبه با تلفن، تهدید به سرقت عبا کردهاند و وی مجبور شده است با شرکت بیمه برای حفظ گنج خود قرارداد امضا کند؛ گنجی که به معنای واقعی کلمه، گنج است و این، نخستین عبایی است در جهان که بیمه میشود.
همچنین به وی پیشنهاد خرید این عبا داده شده است. برای مثال؛ یک نفر کویتی حاضر شد آن را یک میلیون دلار یا بیشتر خریداری کند که او قاطعانه آن را رد کرد و حاضر نیست هدیه سید را در مقابل همه گنجهای دنیا عوض کند.
وی در تقویم خود، برنامههای زیادی دارد و پس از مصاحبه با روزنامه «السفیر»، آماده میشود تا با مطبوعات مناطق و کانالهای تلویزیونی مصاحبه کند. وی با یک هیأت اردنی نیز دیدار داشت و همچنین مراسمی به افتخار ریم در زادگاه وی در روستای «بدنایل» با حضور نمایندگان و شخصیتهای گوناگون برگزار شد.
خانم ریم در عین حال، زمان ملاقات با خانم کامله را فراموش نکرده است؛ زن مسنی که جلوی دوربین المنار در برابر خانه ویران شدهاش گفته بود: این خانه فدای خاک پای مقاومت باد.
رضا قشمر، کارگردان فیلم مستند چهره زن و مشارکت آنها در خلق اسطوره پایداری میگوید: ریم و کامله، دو ستاره فیلم من خواهند بود.
گفتنی است، ریم شاغل نیست، اما به وی مشاغلی چون مجری برنامه در یکی از کانالهای عربی پیشنهاد شده که البته او آن را رد کرده است، زیرا با مهاجرت از لبنان، حتی برای کار و اشتغال مخالف است.
بنابراین، آیا او همان کسی نیست که وقتی به وی در زمان جنگ، نصیحت میکردند تا منزل خود را ترک کند و از لبنان خارج بشود به دختر خود پاسخ داد: خالی کردن منزل، کار اسرائیل را برای شکست ما سادهتر میکند.
آیا ریم اکنون در رویای ملاقات با سیدحسن است؟ وی در این باره پاسخ میدهد: من خواب این را هم نمیبینم. تنها آرزو میکنم که در سلامت باشد؛ این بزرگترین رؤیای من است. ریم در پایان به این بسنده میکند که سیدحسن مانند پدر من است که پانزده سال پیش، او را از دست دادم. زمانی که دو سرباز اسرائیلی به اسارت درآمدند، احساس کردم دیگر یتیم نیستم و کسی هست که انتقام من را گرفته است.
لبیک یا حسین یعنی
تو در معرکه جنگ هستی هر چند که تنهایی و مردم تو را رها
کرده باشند و تو را متهم و خوار شمرند ((سید حسن نصر الله))
از فردای برقراری آتشبس در جنوب لبنان، کاروانهای تشییع پیکر شهدای مقاومت در این نبرد، بر دوش مردم لبنان به حرکت درآمد اما حزبالله تا چند هفته بعد هیچ خبر و تصویر رسمی و دقیقی درباره شهدای مقاومت اسلامی منتشر نکرد.
تا این لحظه حزبالله تنها شهادت هفتاد نفر از کادر خود را تأیید کرده و تصاویر حدود چهل تن از آنان را که در حال قرائت وصیتنامه بوده یا در منطقه جنگی حضور داشتهاند، منتشر کرده است. همزمان با اربعین این سرداران شهید و جشن پیروزی حزبالله در روز جمعه (31 شهریور) تصاویر، نام و نام مستعار این فرزندان راستین امام امت(ره) منتشر شده است.